Latest topics
Who is online?
In total there is 1 user online :: 0 Registered, 0 Hidden and 1 Guest None
Most users ever online was 19 on Mon Apr 12, 2021 6:44 am
اولین روز شناسایی...!!!
+6
adhami
zamani
Iman Ghasemian
ali.shokouh
anaraki
khoundabi
10 posters
Page 2 of 2
Page 2 of 2 • 1, 2
Re: اولین روز شناسایی...!!!
خیلی شانس آوردم که تیکه پارم نکرد وگرنه دیگه الان عمو حسینی نبود که خاطره بذاره یا بتونه مثلا راه بره یا ببینه..!!!)
khoundabi- کاربر ویژه
- Posts : 176
Join date : 2013-11-02
Location : isfahan
Re: اولین روز شناسایی...!!!
این قسمت:شرمندم بخدا...
سر ظهر بود.تو برق آفتاب.. دم زیرگذر سوم بودم اول خیابون رودکی.که یهو یه صدایی در اومد که:ببخشید جناب؟
رومو برگردوندم به طرف صدا..بله بفرمایین؟
جتاب شرمندم بخدا...
وشرو کرد به تعریف از وضعیت زندگیش وگذشته وحالش.
نون نداشتن ظهر بخورن.از نونوایی سه تا نون خریدم بهش دادم وآدرسشو گرفتم که در اولین فرصت برم شناسایی.رفتیم خونش.تقریبا هیچی توی خونش نبود به جز چهار تا دیوار سیاه وترک خورده.یه موکت وبخاری واجاق گاز کوچیکی که باهاش مصرفشو انجام میداد.
دوتا دختر جوون داشت.زنش به خاطر توموری که توی سرش داشته بود بعد از عمل متاسفانه فوت شده بود.
خودشم که با یکی از دختراش سوار موتور بودن که تصادف کرده بود.
یکی از پاهاش کوتاهتر شده ونیاز به عمل داشت.نمیتونست دیگه بره سر کار.نقاش ساختمون بود.
حتی به لباس دست دوم راضی بود.یعنی برای دختراش میخواست.
یه اتاق کوچیک ویه آشپزخونه.
اما بدترین قسمتش اینجا بود که همش میگفت شرمندم بخدا وهمیشه سرشو پایین مینداخت...
دیگه بسمه...باید برم با خودم کنار بیام تا دوباره حالم خوب شه واسه خاطره بعدی..
سر ظهر بود.تو برق آفتاب.. دم زیرگذر سوم بودم اول خیابون رودکی.که یهو یه صدایی در اومد که:ببخشید جناب؟
رومو برگردوندم به طرف صدا..بله بفرمایین؟
جتاب شرمندم بخدا...
وشرو کرد به تعریف از وضعیت زندگیش وگذشته وحالش.
نون نداشتن ظهر بخورن.از نونوایی سه تا نون خریدم بهش دادم وآدرسشو گرفتم که در اولین فرصت برم شناسایی.رفتیم خونش.تقریبا هیچی توی خونش نبود به جز چهار تا دیوار سیاه وترک خورده.یه موکت وبخاری واجاق گاز کوچیکی که باهاش مصرفشو انجام میداد.
دوتا دختر جوون داشت.زنش به خاطر توموری که توی سرش داشته بود بعد از عمل متاسفانه فوت شده بود.
خودشم که با یکی از دختراش سوار موتور بودن که تصادف کرده بود.
یکی از پاهاش کوتاهتر شده ونیاز به عمل داشت.نمیتونست دیگه بره سر کار.نقاش ساختمون بود.
حتی به لباس دست دوم راضی بود.یعنی برای دختراش میخواست.
یه اتاق کوچیک ویه آشپزخونه.
اما بدترین قسمتش اینجا بود که همش میگفت شرمندم بخدا وهمیشه سرشو پایین مینداخت...
دیگه بسمه...باید برم با خودم کنار بیام تا دوباره حالم خوب شه واسه خاطره بعدی..
khoundabi- کاربر ویژه
- Posts : 176
Join date : 2013-11-02
Location : isfahan
Re: اولین روز شناسایی...!!!
نه تنها ورودی خونه رو بلکه سقف دستشویی خونه اش رو هم با پلاستیک پوشونده بود..خیلی تمیز کارتن ها رو سرهم چیده بود..چندتا بشکه نفتی هم در خونه اش بود..
این خونه نه نیازی به سوال پرسیدن داشت نه پر کردن فرمی!
اما نمیشد ساکت موند..طبق معمول :خب حاج اقا چندتا بچه دارین؟ ..
یه دختر دارم که تو خونه اس..تو اشپزخونه خوابیده..تازه از سر کار اومده..دیشب شیفت شب بوده..کارش تو کارخونه اجر پزی ایه..دقیق یادم نیست چه کارخونه ای بود ولی خوب یادمه که میگفت کارش مردونه اس و سنگینه واسش اما چاره ای نداره..(اینا رو در حالی میگفت که صداش میلرزید)..
خودم تو تصادف کمرم اسیب دیده و زنمم تو خونه های مردم کار میکنه..خدا نخاد که مردی شرمنده زن و بچه اش بشه..خودم کارتن جمع میکنم..اما زیاد نمیتونم کار کنم..خرج دوا درمونم زیاده..
با یه سوال همه ی سوالای فرم ما رو پر کرد..
یه سوال بیشتر نمونده بود که بفهمی بدبختی از کجا اومد.. همین سوال هم شد واسم خاطره..
گفتیم حاج اقا بخاطر درد کمرتون چیزیم مصرف میکنید؟
انتظار داشتیم بگه هرزگاهی اما یه جوابی داد که هیچ وقت یادم نمیره..
گفت شکر خدا به اینجا نرسیدم..بدبختم..اما بدبخت تر نکردم خودمو..
این خونه نه نیازی به سوال پرسیدن داشت نه پر کردن فرمی!
اما نمیشد ساکت موند..طبق معمول :خب حاج اقا چندتا بچه دارین؟ ..
یه دختر دارم که تو خونه اس..تو اشپزخونه خوابیده..تازه از سر کار اومده..دیشب شیفت شب بوده..کارش تو کارخونه اجر پزی ایه..دقیق یادم نیست چه کارخونه ای بود ولی خوب یادمه که میگفت کارش مردونه اس و سنگینه واسش اما چاره ای نداره..(اینا رو در حالی میگفت که صداش میلرزید)..
خودم تو تصادف کمرم اسیب دیده و زنمم تو خونه های مردم کار میکنه..خدا نخاد که مردی شرمنده زن و بچه اش بشه..خودم کارتن جمع میکنم..اما زیاد نمیتونم کار کنم..خرج دوا درمونم زیاده..
با یه سوال همه ی سوالای فرم ما رو پر کرد..
یه سوال بیشتر نمونده بود که بفهمی بدبختی از کجا اومد.. همین سوال هم شد واسم خاطره..
گفتیم حاج اقا بخاطر درد کمرتون چیزیم مصرف میکنید؟
انتظار داشتیم بگه هرزگاهی اما یه جوابی داد که هیچ وقت یادم نمیره..
گفت شکر خدا به اینجا نرسیدم..بدبختم..اما بدبخت تر نکردم خودمو..
mandizade- عضو فعال
- Posts : 24
Join date : 2013-09-10
Re: اولین روز شناسایی...!!!
پارسال بود
یه در سبز رنگ و رو رفته بود
تو حیاط کوچیکش یه درخت خودنمایی میکرد
خونه ای که فقط یه اتاق و یه اشپزخونه داشت
تو اون خونه فقط یه پیرزن و پسرش زندگی میکردن
احساس کردم پیرزنه دلش گرفته
خواستم با یه لحن گرم باهاش حرف بزنم و از اون حال و هوا درش بیارم
اینطوری شروع کردم:
خوب مادر گلم نمیخوایی برا من یه کم درد دل کنی؟
انتظار داشتم شروع کنه به حرف زدن.فقط سکوت کرد
بدون اینکه خم به صورتش بیاد یه قطره اشک اروم اروم از کنار پلکش سر خورد و اینطوری جوابمو داد:
پسرم خیلی زوده بخوایی بشینی پای درد و دلای من
خیلی زوده....
مادری که ازش حرف میزنم 4تا جوون از دست داده بود و تک پسرش هم معتاد شده بود
شوهری نداشت تا کمک خرجش باشه
اما هنوز خدا رو داشت
یه در سبز رنگ و رو رفته بود
تو حیاط کوچیکش یه درخت خودنمایی میکرد
خونه ای که فقط یه اتاق و یه اشپزخونه داشت
تو اون خونه فقط یه پیرزن و پسرش زندگی میکردن
احساس کردم پیرزنه دلش گرفته
خواستم با یه لحن گرم باهاش حرف بزنم و از اون حال و هوا درش بیارم
اینطوری شروع کردم:
خوب مادر گلم نمیخوایی برا من یه کم درد دل کنی؟
انتظار داشتم شروع کنه به حرف زدن.فقط سکوت کرد
بدون اینکه خم به صورتش بیاد یه قطره اشک اروم اروم از کنار پلکش سر خورد و اینطوری جوابمو داد:
پسرم خیلی زوده بخوایی بشینی پای درد و دلای من
خیلی زوده....
مادری که ازش حرف میزنم 4تا جوون از دست داده بود و تک پسرش هم معتاد شده بود
شوهری نداشت تا کمک خرجش باشه
اما هنوز خدا رو داشت
zamani- عضو فعال
- Posts : 38
Join date : 2013-09-06
Re: اولین روز شناسایی...!!!
من که دارم شگفت زده میشم.... خیلی خوب دارین پیش میرین... خاطراتتون فوق العادس... معلومه خیلی حرفا تو دلتون مونده...
نترسین... بریزین بیرون... خیلی به خودم اومدم... دمتون گرم
منم یه خاطره دارم:
... پارسال بود
...بهار بود
... دسته جمعی بودیم
... رفته بودیم زیارت
... توی مسیر برگشت یه اتفاقاتی افتاد که مطمئنم همتون بهش واقفین
. . . پس ادامش نمیدم
Iman Ghasemian- کاربر ویژه
- Posts : 225
Join date : 2013-10-12
Age : 32
Location : shahin shahr
Re: اولین روز شناسایی...!!!
اینجوری به خودتون اومدین؟؟؟
khoundabi- کاربر ویژه
- Posts : 176
Join date : 2013-11-02
Location : isfahan
Re: اولین روز شناسایی...!!!
خداییش یه کم به خودم اومدم ولی هر چی زور زدم خاطره ای نداشتم... این خاطرم رو هم واسه این یادم اومد که آقای زمانی با جمله ی "پارسال بود" شروع کردن و منو یاد پارسال بهار انداختنkhoundabi wrote:اینجوری به خودتون اومدین؟؟؟
Iman Ghasemian- کاربر ویژه
- Posts : 225
Join date : 2013-10-12
Age : 32
Location : shahin shahr
Re: اولین روز شناسایی...!!!
Iman Ghasemian wrote:من که دارم شگفت زده میشم.... خیلی خوب دارین پیش میرین... خاطراتتون فوق العادس... معلومه خیلی حرفا تو دلتون مونده...نترسین... بریزین بیرون... خیلی به خودم اومدم... دمتون گرممنم یه خاطره دارم:... پارسال بود...بهار بود... دسته جمعی بودیم... رفته بودیم زیارت... توی مسیر برگشت یه اتفاقاتی افتاد که مطمئنم همتون بهش واقفین. . . پس ادامش نمیدم
ایمان جان خیلی بی مزه ایی
ولی خب از اونجایی که منم بی مزه ام ، خوشم اومد
اقا خاطراتتون خیلی جالبه
اگه میدونستم اینطوریه که زودتر از اینا بحث را راه می انداختم.فقط خواهشی که دارم تا میشه جزییات رو بگین و اینکه مثلا بعدا که رفتین سراغشون چی شد و چکار تونستید انجام بدین
مطمئن باشین با کارهایی که تحریریه روی این خاطرات انجام میده خودتون هم قبول خواهید کرد که نشر خاطرات خیلی در پیشرفت انجمن کمک خواهد کرد.
بازم ممنون
من هنوز منتظر خاطراتتون هستم
ولی خب از اونجایی که منم بی مزه ام ، خوشم اومد
اقا خاطراتتون خیلی جالبه
اگه میدونستم اینطوریه که زودتر از اینا بحث را راه می انداختم.فقط خواهشی که دارم تا میشه جزییات رو بگین و اینکه مثلا بعدا که رفتین سراغشون چی شد و چکار تونستید انجام بدین
مطمئن باشین با کارهایی که تحریریه روی این خاطرات انجام میده خودتون هم قبول خواهید کرد که نشر خاطرات خیلی در پیشرفت انجمن کمک خواهد کرد.
بازم ممنون
من هنوز منتظر خاطراتتون هستم
Re: اولین روز شناسایی...!!!
باش تا صبح دولتت بدمد!!از این به بعد هر خاطره پنج هزار تومن
تازه با شرح جزییات تا هشت نه هم جا داره
تازه با شرح جزییات تا هشت نه هم جا داره
khoundabi- کاربر ویژه
- Posts : 176
Join date : 2013-11-02
Location : isfahan
Re: اولین روز شناسایی...!!!
فوق العاده بود...
خدا قوت همگی....
خدا قوت همگی....
zolfaghary- کاربر ویژه
- Posts : 120
Join date : 2013-09-27
Re: اولین روز شناسایی...!!!
khoundabi wrote:باش تا صبح دولتت بدمد!!از این به بعد هر خاطره پنج هزار تومن
تازه با شرح جزییات تا هشت نه هم جا داره
working on a photo of detection team for posting a souvenir on facebook... please wait and visit facebook page of organization a few minutes later !!!
Iman Ghasemian- کاربر ویژه
- Posts : 225
Join date : 2013-10-12
Age : 32
Location : shahin shahr
Re: اولین روز شناسایی...!!!
کی با آقای خوندابی حساب میکنه که بقیه خاطراتشونو بذارن ؟؟؟؟؟؟؟؟khoundabi wrote:باش تا صبح دولتت بدمد!!از این به بعد هر خاطره پنج هزار تومن
تازه با شرح جزییات تا هشت نه هم جا داره
salimi- عضو فعال
- Posts : 32
Join date : 2013-09-10
Re: اولین روز شناسایی...!!!
مثل اینکه بعد از همایش خوراسگون بچه ها به خواب خرسی رفتن اصلاً بی خیال تالارشدن !!!! کجایید؟
Iman Ghasemian- کاربر ویژه
- Posts : 225
Join date : 2013-10-12
Age : 32
Location : shahin shahr
Re: اولین روز شناسایی...!!!
بابا هزار تا کار داریم خداییش!!البته نه دقیقا هزارتا ولی 999تا کار داریم.من خودم که نمیرسیدم تازه اگه شبا دیر برسم خونه که فقط جنازم میرسه
چون کار همایش خیلی خیلی سنگین بوده بچه ها فک کنم چند ماه رفتن مرخصی که دوباره با انرژی بیان
کمرشون زیر بار این کارا خم شده...والاووو
همه بچه ها هستن...همه..فقط نمیان لگ این بشن وپست بذارن...!!!!هه هه
چون کار همایش خیلی خیلی سنگین بوده بچه ها فک کنم چند ماه رفتن مرخصی که دوباره با انرژی بیان
کمرشون زیر بار این کارا خم شده...والاووو
همه بچه ها هستن...همه..فقط نمیان لگ این بشن وپست بذارن...!!!!هه هه
khoundabi- کاربر ویژه
- Posts : 176
Join date : 2013-11-02
Location : isfahan
Re: اولین روز شناسایی...!!!
میدونم کار هست.... همه که مثل من علاف نیستن!!! ولی این واسم سواله که چطور تا قبل همایش کار نبود بعد یه دفه پیش اومد؟khoundabi wrote:بابا هزار تا کار داریم خداییش!!البته نه دقیقا هزارتا ولی 999تا کار داریم.من خودم که نمیرسیدم تازه اگه شبا دیر برسم خونه که فقط جنازم میرسه
چون کار همایش خیلی خیلی سنگین بوده بچه ها فک کنم چند ماه رفتن مرخصی که دوباره با انرژی بیان
کمرشون زیر بار این کارا خم شده...والاووو
همه بچه ها هستن...همه..فقط نمیان لگ این بشن وپست بذارن...!!!!هه هه
Iman Ghasemian- کاربر ویژه
- Posts : 225
Join date : 2013-10-12
Age : 32
Location : shahin shahr
Re: اولین روز شناسایی...!!!
ناراحتی؟؟؟؟؟؟اصلا همینه که هست!!اگه ناراحتی برو شکایت کن!!!والا
اصلا کارا گذاشتن یهو پیش بیان!!اعتراضی داری میگم ادهمی بیاد اذیتت کنه ها!!هه هه
اصلا کارا گذاشتن یهو پیش بیان!!اعتراضی داری میگم ادهمی بیاد اذیتت کنه ها!!هه هه
khoundabi- کاربر ویژه
- Posts : 176
Join date : 2013-11-02
Location : isfahan
Re: اولین روز شناسایی...!!!
وخی عامو . . . وامیدارم بچا وایسند سری راد بیگیرند به قصدی کُشت بزنندداواkhoundabi wrote:ناراحتی؟؟؟؟؟؟اصلا همینه که هست!!اگه ناراحتی برو شکایت کن!!!والا
اصلا کارا گذاشتن یهو پیش بیان!!اعتراضی داری میگم ادهمی بیاد اذیتت کنه ها!!هه هه
Iman Ghasemian- کاربر ویژه
- Posts : 225
Join date : 2013-10-12
Age : 32
Location : shahin shahr
Re: اولین روز شناسایی...!!!
به قول وحشی بافقی:غلط کردم..غلط
khoundabi- کاربر ویژه
- Posts : 176
Join date : 2013-11-02
Location : isfahan
Re: اولین روز شناسایی...!!!
khoundabi wrote:
به قول وحشی بافقی:غلط کردم..غلط
Iman Ghasemian- کاربر ویژه
- Posts : 225
Join date : 2013-10-12
Age : 32
Location : shahin shahr
Re: اولین روز شناسایی...!!!
سلام به همه
خدایا شکرت که منو با این انجمن آشنا کردی این جمله ایه که من بیشتر وقتا میگم.
دوستان خدا قوت و سلامتی بهتون بده خاطره هاتون فوق العادس ممنونم.
خدایا شکرت که منو با این انجمن آشنا کردی این جمله ایه که من بیشتر وقتا میگم.
دوستان خدا قوت و سلامتی بهتون بده خاطره هاتون فوق العادس ممنونم.
Shafiei- عضو فعال
- Posts : 20
Join date : 2013-09-12
Re: اولین روز شناسایی...!!!
خوب شد گفتی یادمون نبودShafiei wrote:سلام به همه
خدایا شکرت که منو با این انجمن آشنا کردی این جمله ایه که من بیشتر وقتا میگم.
دوستان خدا قوت و سلامتی بهتون بده خاطره هاتون فوق العادس ممنونم.
zamani- عضو فعال
- Posts : 38
Join date : 2013-09-06
Page 2 of 2 • 1, 2
Page 2 of 2
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
Sun Mar 23, 2014 3:53 am by akhavan
» اولین روز شناسایی...!!!
Mon Jan 06, 2014 6:48 pm by zamani
» عکس لو رفته دبیر انجمن لب آب
Thu Dec 05, 2013 4:30 pm by ali.shokouh
» مسابقه عکس و پوستر
Wed Dec 04, 2013 2:53 am by khoundabi
» وقتی جوجه سوسک می شود!
Sat Nov 30, 2013 10:31 am by Iman Ghasemian
» صفحه جمعیت در سازمان ملل
Thu Nov 28, 2013 12:55 pm by khoundabi
» دست به دست هم
Wed Nov 27, 2013 11:41 am by khoundabi
» نیازمندی های روابط عمومی
Tue Nov 26, 2013 7:17 pm by khoundabi
» بوی عید
Tue Nov 26, 2013 7:13 pm by khoundabi